به عنوان یک مدیر گاهی با چالشهایی روبرو میشوید که باید بتوانید نظری سازنده ارائه دهید و در صورت عدم تسلط بر آن در معرض خطر قرار میگیرید. در چنین شرایطی باید تیم خود را رهبری کنید تا مشکلات خود را حل کنند و با کشف گزینههای پیش رویشان، از بروز برخی اتفاقات پیشگیری کنند.
وقتی به ناچار در چنین شرایطی قرار میگیرید و از همتیمی خود میپرسید که چه فکری میکند، انتظار دارید که کلمات بعدی راهحلی باشد که در ذهن دارد اما با یک عبارت خالی روبرو میشوید: نمیدانم!
برای یک فرد راهحلگرا، «نمیدانم» یک دعوت تقریباً غیرقابل مقاومت برای ایدهها است. با این حال، اگر منبع اصلی ایدهها و راهحلها هستید، واقعاً مشکل را واگذار نکردهاید.
شما نمیخواهید که نیروهایتان وابسته به شما باشند بنابراین باید ایدههایتان را برای خودتان نگه دارید و کمک کنید که خودشان فکر کنند! در اینجا چند روش جایگزین برای واکنش به نمیدانم وجود دارد، روشهایی که تیمتان بتواند مشکل فعلی و شاید مشکل بعدی را نیز خودشان حلوفصل کنند. با پرسیدن سوالاتی که در ادامه میخوانید میتوانید بدون پاسخ قطعی، آنها را به جواب برسانید.
قبل از اینکه سوالی بپرسید سکوت کنید
به همکارتان اجازه فکر کردن دهید، مکثی بیصدا میتواند زمان بیشتری برای تامل فراهم کند.
به طور خاص چه چیزی را نمیدانید؟
در تشخیص مشکل راهگشا باشید. با تعیین چارچوبی مشخص میتوانید به تولید ایدههای جدید کمک کنید.
تا به حال چه چیزهایی را امتحان کردهای؟
با بازبینی کارهای پیشین به راهکارهای جدید برسید. شاید روش درستی را نرفتهاند یا اصلا چیزی را امتحان نکردهاند!
به چه راهحلی رسیدهای؟
همکارتان را درمانده فرض نکنید. از آنها بپرسید که کجا میتوانند به دنبال پاسخ باشند.
چه زمانی در گذشته در وضعیت مشابهی قرار داشتید؟
همه ما قبلا با چالشهایی روبرو بودهایم. گاهی اوقات یک سؤال تأملی به ما کمک میکند تا آنچه را که دفعه قبل مؤثر بود به خاطر بیاوریم.
دقیقا کجا گیر کردی؟
از همکار خود بخواهید که روند فکری خود را برایتان تکرار کند. توانایی تفکر در مورد مشکلات یک مهارت مفید است.
از این موضوع چه میدانی؟
معکوس کردن سؤال گاهی اوقات میتواند با تشویق دیدگاه متفاوت، بینشی را آشکار کند.
برای حل این مسئله راههای زیادی وجود دارند، احتمال میدهی کدامیک به این موضوع کمک کند؟
اینکه یک پاسخ مشخص بخواهید گاهی فشار بیشتری را وارد میکنید. با فرض وجود چندین راهکار ممکن، این فشار را کم کنید.
نظر شما در مورد نحوه مدیریت این موضوع چیست؟
کلمه “نظر” راه دیگری برای امنتر کردن صحبتهاست.
فکر میکنی چه چیزی کار نمیکند؟
گاهی اوقات افراد ایدههای خوب را پیش از موعد دور میاندازند. بررسی کنید که چه چیزی در سطل ایدهها وجود دارد.
اگر میتوانی یادداشتبرداری کن و فردا با هم آن را مرور کنیم؟
این دو تکنیک را ترکیب میکند. در ابتدا، از همکارتان میخواهید که یادداشتهای ساختاریافته بنویسد تا نقاط را به هم متصل کند. ثانیاً، به آنها زمان بیشتری میدهید تا یا پاسخی پیدا کنند یا مشکل برطرف شود.
دوست داری با هم فکر کنیم؟
زمینه را برای ایدههای خلاقانه، خوب و بد آماده کنید و مدام پاسخ آنها را بپرسید.
به نظر میرسد اتفاقی دیگر در حال وقوع است، میتوانی آن را شرح دهی؟
اغلب مشکلی که پیش شما آورده میشود، مشکل واقعی آنها نیست. با کلماتی چون بهنظر میرسد میتوانید عمیقتر به کشف ریشه مسئله بپردازید.
در تلاش برای رسیدن به چه چیزی هستی؟
با این روش کمک میکنید که ارتباطی مجدد با مسائل مهم برقرار کنند، مسائلی که معمولا به وضوح دیده نمیشوند.
اگر تیم شما هنوز نداند چه؟
اگر در تلاشهای خود برای تشویق تیم به فکر کردن با صدای بلند شکست خوردید یا اگر وقتتان تمام شد وضعیت را در دیدار بعدی خود مطرح کنید. درست مانند مربیان ورزشی، مربیان تیم به دنبال فرصتهایی برای تشخیص بازیها هستند تا به علت اصلی برسند و راههایی برای بهبود دفعه بعد پیدا کنند.
ممکن است چند ماه طول بکشد تا تیم شما به طور کامل به مشکلاتش رسیدگی کند، بنابراین انتظار نداشته باشید «نمیدانم» به سرعت از بین برود. در واقع، غیبت کامل «نمیدانم» حتی ممکن است نشانهای از این باشد که تیم به چالش کشیده نمیشود. “نمی دانم” را به عنوان فراخوان خود برای مربیگری در نظر بگیرید. اگر فردی در تیم دارید که واقعاً قادر به حل مشکلات خود نیست، مشکلات را به او محول نکنید.