اگر از مدیرعامل کسبوکارهای نوپا یا استارتاپها بپرسید که دقیقا چه کاری میکند، میتوانید این پاسخ را از حرفهایش نتیجهگیری کنید: کمی از همه چیز!
گاهی برای افزایش چابکی تیم، همه در جریان مشکلات قرار نمیگیرند و با سیستمی کمی آشفته تیمها فعالیت میکنند اما با رشد شرکت نیاز به ساختار افزایش پیدا میکند و متخصصان هر حوزه وارد کسبوکار میشوند و شرایط جدیدی را ترسیم می کنند که مدیرعامل باید برایش پاسخگو باشد.
هر سازمانی، به روش متفاوتی برای تامین خواستههایش و رشد نیاز دارد اما چارت سازمانی آنها کموبیش به هم شبیه هستند.
روش استاندارد برای سازماندهی یک شرکت فناوری چیست؟
بنیانگذاران افرادی خلاقند که در تلاشند راهکار بهتری برای ساماندهی کسبوکارشان پیدا کنند اما الگویی وجود دارد که میتوانید برای ایجاد ساختار سازمانی خود بکار بگیرید.
چارت سازمانی یک شرکت فناوری
ممکن است در شرکت خود با کمی تفاوت آن را ببینید؛ گاهی برخی نقشها ترکیب میشوند و گاهی برخی نقش کمرنگتری دارند. بیایید هر بخش از سازمان را به همراه وظایفی که دارند با هم مرور کنیم.
همسوسازی تیمها حول ماموریت سازمانی
نقش مدیرعامل در ایجاد چشماندازهاست. آنچه از شما یک رهبر عالی میسازد این است که بتوانید منابع موردنیاز برای موفقیت را در اختیار کارکنان خود قرار دهید. گاهی باید نقش اپراتور را بپذیرید و سپس فضا را برای تفکر استراتژیک، جذب نیرو، مربیگری تیم و مدیریت روابط کلیدی با سرمایهگذاران باز کنید و تفویض اختیار بیشتری انجام دهید.
معیارهای رایج:
- تعریف مدل کسبوکار
- بودجهبندی و تامین هزینهها
وارد عمل شدن تیمهای اجرایی
مدیر عملیات یا اجرایی میتواند با عنوان دست راست مدیرعامل، فعالیت خود را برای هماهنگسازی مدل کسبوکار و سیستم آغاز کند و وظایفی چون مدیریت پروژه، منابع انسانی، امور مالی و حقوقی را رهبری کند.
معیارهای رایج:
- KPIهای عملیاتی، مانند کارایی و خروجی
- KPIهای عملکردی، مانند معیارهای فرآیند، استخدامهای جدید ماهانه و نرخ خروج
ساخت محصول مناسب
هدف هر کسبوکاری درک نیاز مشتری و تبدیل آن به محصولی ارزشمند و کاربردی است. بنابرین باید بتوانید طراحان، تحلیلگران داده و مالک محصولی پیدا کنید که به عنوان بخشی از تیم اسکرام در چارچوب مشخصی حرکت کنند.
معیارهای رایج:
- نرخ تعامل مانند بازدید کاربران در بازه مشخص
- ثبتنام و درصد کاربرانی که از محصول استفاده کردهاند
- حفظ و نگهداری مشتریان
- موفقیت در کار مانند زمان تکمیل پروژهای خاص
بکارگیری فناوری درست
از شیوههای توسعه مقیاسپذیر و با کیفیت برای رسیدن به اهدافتان استفاده کنید. توسعهدهندگان فرانت، بک، دیتا ساینس، معماری سیستم و تضمین کیفیت از مواردی هستند که باید در کسبوکارتان استخدام شوند.
معیارهای رایج:
- کیفیت، مانند تعداد اشکالات باز
- سرعت، مانند میانگین نقاط فیبوناچی تکمیل شده در هر سرعت
- عملکرد، مانند درصد آپتایم سرویس آنها
رشد مهندسی شده
رشد یک تابع نسبتا جدید است که راهحلهای مبتنی بر مهندسی را برای افزایش معیارهای کلیدی، مانند نرخ تبدیل و بازگشت ایجاد میکند. به آن به عنوان نقطه تلاقی بازاریابی و محصول فکر کنید. تیمهای رشد معمولاً رویکردی تکراری و مبتنی بر آزمایش دارند و اغلب از مدیران و مهندسان محصول و همچنین بازاریابان عملکرد و کارشناسان سئو تشکیل شدهاند.
معیارهای رایج:
- کسب، مانند نرخ تبدیل ترافیک به کاربر
- فعالسازی، مانند درصد کاربران جدیدی که از محصول ارزش دریافت میکنند
- حفظ، مانند درصد کاربران فعال پس از مثلاً 30 روز
- بازگشت، مانند ضریب K
- درآمد، مانند درآمد اشتراک ماهانه
هدایت ترافیک مرتبط
استخدام بازاریابانی که به دنبال ایجاد آگاهی و تمایل برای محصول یا خدمات شما هستند. این مورد نیاز به تحقیقات مشتری، تبلیغات، مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) و برندینگ دارد.
معیارهای رایج:
- KPIهای کانال، مانند کل هزینه و حجم فروش بر اساس کانال
- ثبتنامها، مانند ثبتنامهای ماهانه جدید
- هزینههای واحد، مانند هزینه ترکیبی کسب مشتری (CAC)
- تعامل، مانند میانگین ایمیل یا CTR اعلان
ارتباط با سرنخهای بالقوه
کارشناسان سازمانی تمایل و آگاهی را در مشتریان ایجاد میکنند اما بسته به کسبوکارتان میتوانید رویکرد و استراتژی متفاوتی را بکار بگیرید مانند بازاریابی رویدادی و مشارکت استراتژیک. با توجه به طولانیتر بودن چرخه فروش،CRM اهمیت بیشتری خواهد داشت.
معیارهای رایج:
- KPIهای کانال، مانند کل هزینه و حجم سرنخ بر اساس کانال
- تولید سرنخ – سرنخ های ماهانه واجد شرایط بازاریابی (MQL)
- هزینه های واحد، مانند هزینه های ترکیبی برای جذب مشتری (CAC)
فروش و درآمدزایی
تیم فروش مستقیماً مسئول فروش محصول یا خدمات شرکت به مشتری ایدهآل است. فروش اغلب به دو بخش تقسیم میشود: توسعه فروش و اکانتینگ. توسعه فروش مربوط به دستیابی به مشتریان بالقوه است، آنها سرنخها را به اکانت منیجرها وصل میکنند.
معیارهای رایج:
- درآمد، مانند درآمد جدید در ماه
- تولید سرنخ، مانند سرنخهای ماهانه
- اندازه معامله، مانند میانگین ارزش قرارداد
- سرعت، مانند متوسط طول چرخه فروش
ایجاد نتایج عالی و موفقیت
بخش رضایت مشتریان، در برخی کسبوکارها به پشتیبانی و حل مشکلات ورودی محدود است، با این حال گاهی تیمهایی برای ایجاد کمپینهای مختلف، مدیریت اکانتها و تعامل با کاربران ایجاد میشود تا مطمئن شوند که مشتریان بیشترین ارزش را از محصول یا خدمات دریافت میکنند.
معیارهای رایج:
- تعامل با مشتری، مانند نتایج نظرسنجی مشتری
- کارایی، مانند میانگین زمان پاسخ
- ریزش (Saas)، مانند % ریزش خالص MRR
- درآمد توسعه (Saas)، مانند % MRR توسعه
مدیریت امور مالی
از قیمتگذاری تا تعادل میان تراکنشهای نقدی، بدهیها و حقوق صاحبان سهام را دربرمیگیرد. آنها بر حسابداری، خزانه، انطباق گزارش قانونی و سرمایه، مدلسازی مالی، عملیات جمعآوری سرمایه و… نظارت میکنند.
معیارهای رایج:
- سرمایه در گردش
- جریان نقدی عملیاتی
- نسبتهای مالی
پرورش استعدادها
تیم منابع انسانی هر فرایندی مرتبط با استخدام، اخراج و مدیریت عملکرد را تحت کنترل دارد.
معیارهای رایج:
- استخدام، مانند زمان و هزینه برای استخدام
- تعامل، مانند امتیاز مشارکت یا جابجایی کارکنان
سازمان رابط بین استراتژی و برنامهریزی است
مدیران عامل باید به دقت تصمیم بگیرند که منابع خود را کجا قرار دهند تا بتوانند یک مزیت رقابتی ایجاد کنند و رهبران قوی را انتخاب کنند که بتوانند برنامه های خود را مدیریت و اجرا کنند.
امیدواریم این الگوی عمومی بتواند به عنوان یک راهنما عمل کند تا به شما کمک کند تصور کنید در نهایت به کجا خواهید رسید. نیازهای فعلی شما چیست؟ کدام نقش در حال حاضر بیشتر در اولویت است؟ چقدر می توانید هزینه کنید؟ فراموش نکنید تیم شما قدرتمندترین منبع شماست، البته اگر آنها را به خوبی سازماندهی کنید.
منبع: دیوید بیلی- مدیوم