مدیرعامل یک کسبوکار استارتاپی در واقع چه کاری باید انجام دهد؟
در ظاهر، این یک سوال ساده است اما پاسخ به همین آسانی نخواهد بود.
مدیران زیادی به دنبال شفافیت در مورد نقش خود هستند و مانند بسیاری از موقعیتهای شغلی پاسخی یکسان نمیتوان دریافت کرد. یک مدیرعامل باید بتواند کلیه انتظارات کسبوکار را در هر سطحی مدیریت کند و گاهی حتی شنیدن این انتظارات قابل دستیابی نیست چه برسد به برآورده کردن آنها!
باید روی سازمان کار کنید و نه درون آن
فرد ویلسون در پستی آنچه یک مدیرعامل باید انجام دهد را این طور تعریف کرده است:
یک مدیرعامل تنها سه کار را انجام میدهد:
- چشمانداز و استراتژی کسبوکار را تنظیم و آن را به همه ذینفعان ابلاغ میکند.
- بهترین استعدادها را برای شرکت استخدام و حفظ میکند.
- از نقدینگی کافی در بانک مطمئن میشود.
برای اینکه بتوانید با تمرکز بیشتری بر روی جزئیات، آن را توضیح دهیم همراه ما در مجله پردازش اطلاعات شتاب باشید.
چشماندازتان را بسازید
با این کار مسیر فعالیت کسبوکارتان را روشن میکنید و با انگیزه و انرژی به تیم خود میتوانید رشد را متصور شوید.
اما این که چشمانداز به چه معناست با کمی جستجو به این عبارات میرسید:
- چرای کاری است که انجام میدهید.
- رویایی که برای کسبوکارتان تعریف میکنید.
- اعلام اهداف یک سازمان است.
با این حال هیچ یک از اینها برای اهداف ما مفید نیستند و میتوان گفت چشمانداز، داستانی الهامبخش از آینده است که براساس یک خروجی منطقی از زمان حال به دست میآید.
این تعریف چند ویژگی به همراه دارد:
- استاندارد به هر حوزهای از کسبوکارتان نیاز به جهتدهی دارد، گسترش مییابد مانند چشماندازی برای بازار، مشتریان و فرهنگ سازمانی.
- بر اهمیت درک زمان حال، برای نگاه به آینده تأکید میکند. این سحر و جادو نیست که به بینندگان تصویری بزرگتراز آینده نشان دهید بلکه منطق است. این کار با درک عمیق فرایندهای موجود شروع شده و با تعمیم آن به پایان میرسد.
دیدن زمان حال آنگونه که واقعا هست مستلزم مشاهده دقیق، تفکر عمیق و سطح وضوح راهب شائولین است. به همین دلیل است که مدیران عامل بزرگ گاهی اوقات از فاصله گرفتن از فعالیتهای روزمره و جستجوی نظرات مختلف برای گسترش دیدگاه خود سود میبرند. در نهایت، توانایی داستانسرایی در انتقال چشمانداز و استراتژی نقش موثری ایفا میکند.هر کسبوکاری با رشد خود میتواند مهارتهای فنی افراد را افزایش دهد اما روایتی که از فکر به چشمانداز تبدیل شود میتواند سرعتی تصاعدی در رشد ایجاد کند.
به عنوان مدیرعامل، باید بتوانید داستانهای قانعکننده تعریف کنید. درحالیکه شاید این یک استعداد ذاتی به نظر برسد اما مهارتی است که میتوان آن را آموخت.
تیمسازی کنید
برای بزرگ کردن یک کودک یک دهکده لازم است.
ضربالمثل قدیمی آفریقایی
شما به عنوان مدیرعامل، مسئول استخدام و توسعه یک تیم و رهبری با عملکرد بالا هستید. هدف این است که افراد بهتری از خود را استخدام کنید و نقش خود را به مربی تغییر دهید. با این حال، گردآوری یک تیم رویایی، چیزی فراتر از جذب و توسعه افراد متخصص است. دو بخش دیگر از این نقش وجود دارند که اغلب نادیده گرفته میشوند. اولاً، باید افرادی را که مناسب کار اجرایی نیستند یا تناسبی با کسبوکارتان ندارند را اخراج کنید. هیچکس از اخراج افراد لذت نمیبرد، اما این کاری است که نباید به تعویق انداخته شود.
بخش دیگر، خارج از عملیات تجاری است و باید مشاوران، روزنامهنگاران، حسابداران، وکلا، سرمایهگذاران بالقوه و شرکا را بهعنوان یک تیم گسترده در نظر گرفت و شما به عنوان مدیرعامل با سرمایهگذاری، تلاش در پرورش این شبکه داشته باشید.
مراقب جریان نقدینگی باشید
نقدینگی برای یک تجارت مانند اکسیژن برای انسان است.
وارن بافت
اکثر مدیران عامل با شنیدن نام نقدینگی، اولین چیزی که به ذهنشان میرسد جمعآوری سرمایه است. زمان زیادی صرف این چالش میشود اما با این حال، جمعآوری کمک مالی تنها اهرم مورد نیازتان نیست. بستن قراردادهای بزرگ یا مشارکتهایی که میتوانند به طور مادی تأثیر بگذارند، توجه زیادی از مدیرعامل را میطلبد. هر چقدر هم که بستن این دست قراردادها وسوسهانگیز باشد، تقریباً مدیرعامل نقشی در به پایان رساندن معامله وجود دارد.
در نهایت، چیزی که کمترین توجه را میطلبد کاهش هزینههاست که بعد از جذب سرمایه میتواند مفید واقع شود.
در مورد بقیه کارهای مدیرعامل چطور؟
در واقعیت، پرفرازونشیب یک شرکت در حال رشد، مدیرعامل همیشه چیزی بیش از تعیین چشمانداز، جمع کردن افراد مناسب در اطراف میز و حفظ جریان نقدینگی در دستور کار خود دارد. سختترین مشکلات در یک شرکت معمولاً به دامان مدیرعامل ختم میشود و انجام همه کارها ممکن نیست.
یکی از پرارزشترین بخشهای کار این است که به اعضای تیم این فرصت را دهید تا پتانسیلهای خود را شناسایی کنند و اگر همیشه قهرمان باشید، این اتفاق نمیافتد. به عنوان موسس یا مدیرعامل، شما یک شغل دارید: به مسائل وقتگیر نگاه دقیقتری داشته باشید و سپس از آن خارج شوید.
جف بزوس به بنیانگذاران توصیه میکند که ابتدا نقش خود را خوب بازی کنند و سپس به دنبال استخدام فردی بهتر باشند. اما هنگامیکه دستان شما بیش از حد کثیف شد، باید آنها را تمیز کنید تا بتوانید به بقیه قسمتهای باغ رسیدگی کنید.
وقتی منابعی برای استخدام یا تفویض اختیار ندارید، چارهای ندارید جز اینکه بیرحمانه آن را اولویتبندی کنید. وسوسه همیشه این است که به هر کسی که بلندترین فریاد میزند واکنش نشان دهید، اما رهبران بزرگ وقت میگذارند تا فعال باشند و در درازمدت به بهترین چیز برای شرکت عمل کنند که شامل مراقبت از خود و تیمشان میشود.
برای بحث بیشتر در مورد اینکه چگونه مدیران عامل میتوانند زمان خود را مدیریت کنند، بررسی کنید چگونه کمتر واکنشپذیر و بیشتر فعالتر باشید. هنر تفکر بلندمدت و چرا بنیانگذاران باید رئیس خوب خود باشند را بیاموزید.
اینجا کار غیرممکن مدیرعامل بودن است
نقش مدیر عامل خستهکننده، طاقت فرسا، گیج کننده، ناامیدکننده و گاهی غیرممکن است. اما بحران هر چه که باشد، بازگشت به این سه اصل میتواند مفید باشد: چشم انداز، کارکنان و جریان نقدینگی.
آیا چشم انداز برای همه افراد شرکت روشن است؟ آیا افراد مناسبی در اطراف میز دارید تا این چشمانداز را به واقعیت تبدیل کنند؟ و آیا آن افراد منابع مورد نیاز برای برنده شدن را دارند؟ اگر این طور نیست کار زیادی برای انجام دادن منتظر شماست.